مگر نسیم سحر بوی زلف یار من است
که راحت دل رنجور بی قرار من است
به خواب درنرود چشم بخت من همه عمر
گرش به خواب نبینم که در کنار من است
اگر معاینه بینم که قصد جان دارد
به جان مضایقه با دوستان نه کار من است
حقیقت آن که نه در خورد اوست جان عزیز
ولیک در خور امکان و اقتدار من است
|نه اختیار من است این معاملت لیکن
رضای دوست مقدم بر اختیار من است
اگر هزار غم است از جفای او بر دل
هنوز بنده ی اویم که غمگسار من است
درون خلوت ما غیر درنمی گنجد
برو که هرکه نه یار من است بار من است
|به لاله زار و گلستان نمی رود دل من
که یاد دوست گلستان و لاله زار من است
ستمگرا دل سعدی بسوخت در طلبت
دلت نسوخت که مسکین امیدوار من است
و گر مراد تو این است بی مرادی من
تفاوتی نکند چون مراد یار من است
نظر شما درباره آهنگ «نسیم سحر» چیست؟
«نظر شما مهم است؛ نظرتان را دیگران به اشتراک بگذارید»