جانا به نگاهی ز جهان بیخبرم کن، دیوانه ترم کن
سر گشته و شیدا چو نسیم سحرم کن، دیوانه ترم کن
وای ز چشمه دیدارت، وای ز آتش رخسارت
وای ز چشم افسونکارت چه سان مدهوشم من
جز حرف محبت چه شنیدی دگر از من که ببستی نظر از من
ترسم که شوی روز و شبی با خبر از من که نیابی اثر از من
در آتشم از سوز دل و داغ جدایی به کجایی
بازا که غم از دل برود چون تو بیایی چو بیایی
شمعی گریانم من، اشکی لرزانم من
آهی سوزانم من چه دیدی که از من رمیدی
بر من نظری کن، یا بر سر خاکم گاهی گذری کن
نظر شما درباره آهنگ «جانا به نگاهی» چیست؟
«نظر شما مهم است؛ نظرتان را دیگران به اشتراک بگذارید»