با صدای مشترک علیرضا قربانی و همایون شجریان
آهنگساز: مهیار علیزاده
در شب تیره، دیوانهای، کاو
دل به رنگی گریزان سپرده
میکند داستانی غمآور
از دلی رفته دارد پیامی
داستان از خیالی پریشان
عاشق - «ای دل من، دل من، دل من!
از تو آخر چه شد حاصل من
آخر ای بینوا دل! چه دیدی
که ره رستگاری بریدی؟
میتوانستی ای دل رهیدن
گر نخوردی فریب زمانه
آنچه دیدی، ز خود دیدی و بس
هر دم از یک ره و یک بهانه
تا تو ای مست! با من ستیزی
تا به سرمستی و غمگساری
با فسانه کنی دوستداری
مبتلایی نیابد به از تو»
افسانه - «مبتلایی که مانندهی او
کس در این راه لغزان ندیده
آه! دیری است کاین قصه گویند:
از بر شاخه مرغی پریده
رهروان اندر این راه هستند
کاندر این غم، به غم میسرایند
سالها با هم افسرده بودید
او تو را بوسه میزد، تو او را»
عاشق - «سالها با هم افسرده بودیم
سالها همچو واماندگانی
لیک موجی که آشفته میرفت
بودش از تو به لب داستانی»
افسانه - «من بر آن موجِ آشفته دیدم
یکهتازی سراسیمه»
عاشق - «اما من سوی گلعذاری رسیدم»
افسانه - «من در این لحظه از راه پنهان
نقش میبستم از او بر آبی»
عاشق - «آه، من بوسه میدادم از دور
بر رخ او به خوابی، چه خوابی!
ای فسانه، فسانه، فسانه
چیستی؟ ای نهان از نظرها
نظر شما درباره آهنگ «پریشان خیال» چیست؟
«نظر شما مهم است؛ نظرتان را دیگران به اشتراک بگذارید»