 
            ای همدم روزگار چونی بی من؟
ای مونس و غمگسار چونی بی من؟
من با رخ چون خزان زردم بیتو
تو با رخ چون بهار چونی بی من؟
ای زندگی تن و توانم همه تو
جانی و دلی، ای دل و جانم همه تو
تو هستی من شدی، از آنی همهمن
من نیست شدم در تو، از آنم همه تو
عشقت به دلم درآمد و شاد برفت
باز آمد و رخت خویش بنهاد برفت
گفتم به تکلف دو سه روزی بنشین
بنشست و کنون رفتنش از یاد برفت
ای در دل من میل و تمنا همه تو
واندر سر من مایهی سودا همه تو
هرچند به روزگار در مینگرم
امروز همه تویی و فردا همه تو
نظر شما درباره آهنگ «چونی بی من؟» چیست؟
            «نظر شما مهم است؛ نظرتان را دیگران به اشتراک بگذارید»
        
یادداشتهای بازدیدکنندگان
مریم
1398/04/01
عاااااشقشم