هر شور وشری که در جهان است
زان غمزهی مستِ دلستان است
گفتم لب اوست جان، خرد گفت
جان چیست مگو چه جای جان است
وصفش چه کنی که هرچه گویی
گویند مگو که بیش از آن است
|غمهاش به جان اگر فروشند
میخر که هنوز رایگان است
در عشق فنا و محو و مستی
سرمایهی عمر جاودان است
در عشق چو یار بی نشان شو
کان یار لطیف بینشان است
تو آینهی جمال اویی
و آیینهی تو همه جهان است
|ای ساقی بزم ما سبکخیز
میده که سرم ز می گران است
|در جام جهان نمای ما ریز
آن باده که کیمیای جان است
|ای مطرب ساده ساز بنواز
کامشب شب بزم عاشقان است
|از رفته و نامده چه گویم
چون حاصل عمرم این زمان است
ما را سر بودن جهان نیست
ما را سر یار مهربان است
|این کار نه کار توست خاموش
کین راه به پای رهروان است
|کاری است بزرگ راه عطار
وین کار نه بر سر زبان است
نظر شما درباره آهنگ «بی نشان» چیست؟
            «نظر شما مهم است؛ نظرتان را دیگران به اشتراک بگذارید»