آهنگساز: پرويز مشكاتيان
دستگاه: ماهور
اجرا: ۱۳۶۱
انتشار: ۱۳۶۵
ض
ت
چ
ت
س
هزار جهد بکردم که سر عشق بپوشم
نبود بر سر آتش میسرم که نجوشم
به هوش بودم از اول که دل به کس نسپارم
شمایل تو بدیدم نه صبر ماند و نه هوشم
حکایتی ز دهانت به گوش جان من آمد
دگر نصیحت مردم حکایتست به گوشم
مگر تو روی بپوشی و فتنه بازنشانی
که من قرار ندارم که دیده از تو بپوشم
من رمیده دل آن به که در سماع نیایم
که گر به پای درآیم به دربرند به دوشم
بیا به صلح من امروز در کنار من امشب
که دیده خواب نکردست از انتظار تو دوشم
مرا به هیچ بدادی و من هنوز بر آنم
که از وجود تو مویی به عالمی نفروشم
به زخم خورده حکایت کنم ز دست جراحت
که تندرست ملامت کند چو من بخروشم
مرا مگوی که سعدی طریق عشق رها کن
سخن چه فایده گفتن چو پند میننیوشم
به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل
و گر مراد نیابم به قدر وسع بکوشم
ت
ا
بود درد مو و درمونم از دوست
بود وصل مو و هجرونم از دوست
اگه قصابم از تن واکره پوست
جدا هرگز نگرده جونم از دوست
خوشا آنان که سودای تو دیرن
که سر پیوسته در پای تو دیرن
به دل دیرم تمنای کسانی
که اندر دل تمنای تو دیرن
گلی که خم بدادم پیچ و تابش
به آب دیدگونم دادم آبش
بدرگاه الهی کی روا بی
گل از مو دیگری گیره گلابش
خداوندا مو بیزارم از این دل
شو روزان در آزارم از این دل
ز بس نالیدم از نالیدن کس
شز مو بستون که بیزارم از این دل
ض
ت
ا
در هوایت بیقرارم روز و شب
سر ز پایت برندارم روز و شب
روز و شب را همچو خود مجنون کنم
روز و شب را کی گذارم روز و شب
جان و دل از عاشقان میخواستند
جان و دل را میسپارم روز و شب
تا نیابم آن چه در مغز منست
یک زمانی سر نخارم روز و شب
تا که عشقت مطربی آغاز کرد
گاه چنگم گاه تارم روز و شب
میزنی تو زخمه و بر میرود
تا به گردون زیر و زارم روز و شب|
ساقیی کردی بشر را چل صبوح
زان خمیر اندر خمارم روز و شب|
ای مهار عاشقان در دست تو
در میان این قطارم روز و شب
میکشم مستانه بارت بیخبر
همچو اشتر زیر بارم روز و شب|
تا بنگشایی به قندت روزهام
تا قیامت روزه دارم روز و شب|
چون ز خوان فضل روزه بشکنم
عید باشد روزگارم روز و شب|
جان روز و جان شب ای جان تو
انتظارم انتظارم روز و شب|
تا به سالی نیستم موقوف عید
با مه تو عیدوارم روز و شب|
زان شبی که وعده کردی روز بعد
روز و شب را میشمارم روز و شب
بس که کشت مهر جان تشنهاست
ز ابر دیده اشکبارم روز و شب
ت
چ
نظر شما چیست؟
«نظر شما مهم است؛ نظرتان را دیگران به اشتراک بگذارید»
یادداشتهای بازدیدکنندگان
ایرج ارشادی
1398/07/10
من در حدی نیستم نظر بدم در مورد استاد