آهنگسازان: داريوش پيرنياكان و محمدرضا شجريان
دستگاه: ابوعطا
اجرا: ۱۳۶۹
انتشار: ۱۳۷۰
پ
س
ای صبا نکهتی از خاک ره یار بیار
ببر اندوه دل و مژدهی دلدار بیار
نکتهای روحفزا از دهن دوست بگو
نامهای خوشخبر از عالم اسرار بیار
|تا معطر کنم از لطف نسیم تو مشام
شمهای از نفحات نفس یار بیار
به وفای تو که خاک ره آن یار عزیز
بیغباری که پدید آید از اغیار بیار
گردی از رهگذر دوست به کوری رقیب
بهر آسایش این دیدهی خونبار بیار
|خامی و سادهدلی شیوه جانبازان نیست
خبری از بر آن دلبر عیار بیار
شُکر آن را که تو در عشرتی ای مرغ چمن
به اسیران قفس مژدهی گلزار بیار
|کام جان تلخ شد از صبر که کردم بی دوست
عشوه ای زان لب شیرین شکربار بیار
روزگاریست که دل چهرهی مقصود ندید
ساقیا آن قدح آینهی کردار بیار
|دلق حافظ به چه ارزد به میاش رنگین کن
وانگهش مست و خراب از سر بازار بیار
ت
ز کوی یار میآید نسیم باد نوروزی
از این باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزی
چو گل گر خردهای داری، خدا را صرف عشرت کن
که قارون را غلطها داد سودای زراندوزی
|ز جام گل دگر بلبل چنان مست می لعل است
که زد بر چرخ فیروزه صفیر تخت فیروزی
به صحرا رو که از دامن غبار غم بیفشانی
به گلزار آی کز بلبل غزل گفتن بیاموزی
چو امکان خلود ای دل در این فیروزه ایوان نیست
مجال عیش فرصت دان به فیروزی و بهروزی
طریق کام بخشی چیست ترک کام خود گفتن
کلاه سروری آن است کز این ترک بردوزی
|سخن در پرده می گویم چو گل از غنچه بیرون آی
که بیش از پنج روزی نیست حکم میر نوروزی
|ندانم نوحه قمری به طرف جویباران چیست
مگر او نیز همچون من غمی دارد شبانروزی
جدا شد یار شیرینت کنون تنها نشین ای شمع
که حکم آسمان این است اگر سازی و گر سوزی
می ای دارم چو جان صافی و صوفی می کند عیبش
خدایا هیچ عاقل را مبادا بخت بد روزی
|به عجب علم نتوان شد ز اسباب طرب محروم
بیا ساقی که جاهل را هنیتر می رسد روزی
|می اندر مجلس آصف به نوروز جلالی نوش
که بخشد جرعه جامت جهان را ساز نوروزی
|نه حافظ می کند تنها دعای خواجه تورانشاه
ز مدح آصفی خواهد جهان عیدی و نوروزی
|جنابش پارسایان راست محراب دل و دیده
جبینش صبح خیزان راست روز فتح و فیروزی
س
دلبر برفت و دلشدگان را خبر نکرد
یاد حریف شهر و رفیق سفر نکرد
|یا بخت من طریق مروت فروگذاشت
یا او به شاهراه طریقت گذر نکرد
گفتم مگر به گریه دلش مهربان کنم
چون سخت بود در دل سنگش اثر نکرد
|شوخی مکن که مرغ دل بی قرار من
سودای دام عاشقی از سر بدر نکرد
|هر کس که دید روی تو بوسید چشم من
کاری که کرد دیده ی من بی نظر نکرد
|من ایستاده تا کنمش جان فدا چو شمع
او خود گذر به ما چو نسیم سحر نکرد
ت
ق
س
خوش آن ساعت که دیدار ته وینم
کمند عنبرین تار ته وینم
نه وینه خرمی هرگز دل مو
مگر آن دم که رخسار ته وینم
غم عالم همه کردی به بارم
مگر مو لوک مست سرقطارم
مهارم کردی و دادی به ناکس
فزودی هر زمان باری به بارم
نسیمی کز بن آن کاکل آیو
مرا خوشتر ز بوی سنبل آیو
چو شو گیرم خیالت را در آغوش
سحر از بسترم بوی گل آیو
فلک کی بشنوه آه و فغونم
به هر گردش زنه آتش به جونم
یک عمری بگذرونم با غم و درد
به کام دل نگرده آسمونم
نمی دونم دلم دیوونه ی کیست
اسیر نرگس مستونه ی کیست
نمی دونم دل سرگشته ی مو
کجا می گردد و در خونه ی کیست
د
دل از من برد روی از من نهان کرد
خدا را با که این بازی توان کرد
شب تنهاییم در قصد جان بود
خیالش لطفهای بیکران کرد
|چرا چون لاله خونین دل نباشم
که با ما نرگس او سرگران کرد
|که را گویم که با این درد جان سوز
طبیبم قصد جان ناتوان کرد
|بدان سان سوخت چون شمعم که بر من
صراحی گریه و بربط فغان کرد
صبا گر چاره داری وقت وقت است
که درد اشتیاقم قصد جان کرد
|میان مهربانان کی توان گفت
که یار ما چنین گفت و چنان کرد
|عدو با جان حافظ آن نکردی
که تیر چشم آن ابروکمان کرد
چ
ت
دل بردی از من به یغما، ای ترک غارتگر من
دیدی چه آوردی ای دوست، از دست دل بر سر من
عشق تو در دل نهان شد، دل زار و تن ناتوان شد
رفتی چو تیر و کمان شد از بارِ غم پیکر من
بار غم عشق او را، گردون نیارد تحمل
چون می تواند کشیدن، این پیکر لاغر من
می سوزم از اشتیاقت، در آتشم از فراقت
کانون من سینه من، سودای من آذر من
|من مست صهبای باقی، زان ساتکین رواقی
فکر تو در بزم ساقی، ذکر تو رامشگر من
|دل در تف عشق افروخت، گردون لباس سیه دوخت
از آتش آه من سوخت، در آسمان اختر من
|گبر و مسلمان خجل شد، دل فتنه آب و گل شد
صد رخنه در ملک دل شد، ز اندیشه کافر من
|شکرانه کز عشق مستم، میخواره و می پرستم
آموخت درس الستم، استاد دانشور من
|در عشق، سلطان بختم، در باغ دولت، درختم
خاکستر فقر تختم، خاک فنا افسر من
اول دلم را صفا داد، آیینه ام را جلا داد
آخر به باد فنا داد، عشق تو خاکستر من
|تا چند در های و هویی، ای کوس منصوری دل
ترسم که ریزد بر خاک، خون تو در محضر من
|دلم دم ز سر صفا زد، کوس تو بر بام ما زد
سلطان دولت لوا زد، از فقر در کشور من
ت
ر
نظر شما چیست؟
«نظر شما مهم است؛ نظرتان را دیگران به اشتراک بگذارید»